چشمه
هر زمانی بیادش می افتم
همچو روزگار جوانی
برای تسكین زخمهایم
تنهایی به سر چشمه می روم
درد دلم رو به دست موجهای كوچكش می سپارم
این شعر رو براش با دكلمه یا با آواز می خوانم
ای چشمه :تو میعادگاه فرشتگانی
تو آینه آسمانی
خون دل كوههای سخت و مرتفع هستی
ای چشمه : كاش آن چیزهای كه من می دانم تو هم می دانستی
چون جای پاهاش پیش تو به جا مانده
ای چشمه :
تو شاهد شكوفه دادن عشقی آسمانی بودی
قاتل من دستهایش را در توشست
خون دلم در درون آب چشمه ریخت
به همراه خنده عشق
میمردم و نمی فهمیدم
نظرات شما عزیزان:
|